پرسشکده |
بسم الله سلام زیاد اهل رمان خوندن نیستم . پس باید برام خیلی جالب باشه که یک رمانو ظرف 48 ساعت که 4 ساعتش در یک وضعیته غیرعادی بود(تو اتوبوس ، خودتون مشکلاتشو تصور کنید) بخونم . به دلایل کاملا غیرادبی کافه پیانو رو انتخاب کردم ، فرهاد جعفری از احمدی نژاد حمایت کرده بود ، دنبال یک کتاب برای سوغاتی خواهرم میگشتم . کافه پیانو خیلی خوب پرداخت شده یعنی واقعا جذابه و کاره خودشو بلده اما اینکه چی میخواد بگه : والا منم آخرش نفهمیدم ! البته اصولا ادعایی در این مورد که گیرایی بالایی دارم ، ندارم اما انصاف بدید که کافه پیانو شبیه یک دفترچه خاطراته یا اونطور که در وب سایت ها و وبلاگ ها خوندم شبیه یک وبلاگ (تعبیر خوبیست) منتهی حقیر شدیدا معتقدم باید نفعی در هر اثر هنری نهفته باشه حالا چه نفع اخلاقی ، چه سیاسی ، چه ... اما صرفا حدیث نفس گفتن نه در محتوی هنر است و نه ره به جایی میبرد . کافه پیانو حرفایی دارد ، جدا جدا که به هیچ وجه در یک کل واحد نمی گنجد یعنی هرکدام حرفیست که منصرف از درستی و نادرستیش باید به آن فکر کرد اما دسته آخر ما فقط باید عاشق شیرینی گل گیسو بشویم و دیگر هیچ ... . اما کافه پیانو کمی بددهن هم هست ! من خیلی و خیلی به این موضوع حساسم و خیلی از این بابت ناراحت شدم هرچند با شناخت کم و بیشی که از ماهیت و ذات رمان و ادبیات مدرن دارم (من رمان کم میخونم ) معتقدم این هم اقتضاء قالب مدرنی مثل رمان است . فقط به این نکته توجه بکنید که رمان را باید تنهایی و در دلتان بخوانید و ذات قصه های سنتی در جمع خوانده شدن و بلند خواندن است (زیر کرسی و از لب مادربزرگ و البته با رعایت جوانب اخلاق) . قصدم نقد ادبی این داستان نیست که اصلا کارم این نیست ، از خواندش لذت بردم و البته نقدهای محتویی که بخشی را گفتم دارم اما پیشنهادی برای خواندن و نخواندش نمیکنم (برعکس آثار امیرخانی که هرجا دستتان رسید بخوانید ، انشالا آقای جعفری ناراحت نمیشوند) . شنیدم با اخراجی ها مقایسه شده بود ، شاید ولی خیلی حرف پرتیست ، یعنی از خود فرهاد جعفری هم شنیدم ولی ... من نه عقاید یک دلقک را خوانده ام و نه هیچ کتاب دیگری را هزار بار ، و نه هانریش بل را میشناسم و هیچ علاقه ای هم به تکرار اسامی و برندهای خارجی و داخلی ندارم اما استفاده از آنها شاید در رمان جالب است شاید لازم . کافه پیانو یک اثر روشنفکریست( و گاهی که کم هم نیست یک ژست روشنفکری) ، و در جای جای داستان این حال موج میزند ، اما این هم سلوکیست هر چند به شدت از آن متنفرم . به جز انتخاب احمدی نژاد برای ریاست جمهوری با خیلی از عقاید آقای جعفری مخالفم و اصلا قبل از همه با اصل روشنفکری ! اما بالاخره چه میشود کرد یک جورایی همشهی هستیم دیگر، باید هوایش را داشته باشیم ( نیمی از من بیرجندیست و فرهاد جعفری اصالتا بیرجندی) . خیلی دوست دارم بچه هایی مثل گل گیسو را و این هم آدرس وب سایت بعبعیش !
کافه پیانو تجربه ی خواندن یک کتاب است در 48 ساعت ، میخواهم بگویم داستان خوبیست !
والسلام علی من التبع الهدی [ سه شنبه 88/4/9 ] [ 4:36 صبح ] [ دازاین ]
بسم الله سلام هرچند مدتی ست از روز رای گیری و انتخابات گذشته است و تصور عمومی با توجه به سابقه ای که از انتخابات های گذشته داشت این بود که بعد از رای گیری فضای کشور تغییر خواهد کرد و به حال عادی بر خواهد گشت ، اما به دلایلی در مورد این دوره اتفاقات جدیدی افتاد که در جای خود نیاز به بحث دارد . اما یکی از موارد مهمی که در این دوره حائز اهمیت بود روشن شدن بعضی مسائل پشت پرده و مواضع واقعی بسیاری از شخصیت های کلیدی نظام بود . مشخصا در این یادداشت منظور حقیر مسائل اقتصادی نیست ، بلکه عملکرد افراد در حوزه سیاسی و اعتقادی و مهم تر از آن گفتمان های حاکم بر جریان های سیاسی و اجتماعی که باعث مرزبندی های جدیدی در درون نظام شد . یادداشت حاضر متن پیاده شده سخنرانی استاد گرانقدر حضرت حجه الاسلام پناهیان در هیئت محبین اهل بیت در تاریخ 15/3/88 است . بخش ابتدایی سخنرانی به دلیل ماهیت انتخاباتی و همچنین جلوگیری از اطاله کلام حذف شد و آنچه پیش روست قسمت مهم این سخنرانی است که شاید امروز بیش از قبل مورد نیاز باشد . فلذا پیشنهاد میکنم تمام دوستان حتی اگر حوصله ی خواندن متن های طولانی را ندارند حتما و حتما این سخنرانی را بخوانند و در صورت امکان فایل صوتی آن را از سایت مرکز اسناد دانلود کنند و گوش کنند چرا که روشن کننده پشت پرده ی بسیاری از رفتارهای امروز برخی از افراد است . انشاالله که مفید فایده باشد . :
...ایشان وارد موضوع اصلی بحث، یعنی تحلیل مواضع و جریانات اخیر، که خصوصاً در مناظر? آقایان احمدینژاد و موسوی، روشن شد، شدند: [ جمعه 88/4/5 ] [ 12:53 صبح ] [ دازاین ]
بسم الله سلام داریم کم کم به سالگشت ترور نافرجام حضرت آقا(حفظه الله) نزدیک میشویم . 6 تیر 1360 ، مسجد ابوذر ... آنچه پیش روست ، روایتی است از این حادثه ی تلخ . محصول دست و پنجه ی دوستان رجانیوز . اللهم الحفظ القاعد الاخامنه ای ...
جمعی از اعضای تیم حفاظت و اعضای تیم پزشکی حضرت آیتالله خامنهای بعد از 25 سال، در محضر رهبر انقلاب به بیان خاطرات و ناگفتههایی از حادثه تلخ ترور در ششم تیر1360 پرداختند. در این مراسم که نزدیک به 4 ساعت به طول انجامید، آقایان خسروی وفا، حاجیباشی، جباری، جوادیان، پناهی و حیاتی از محافظان قدیمی رهبر انقلاب، به همراه 3 نفر از تیم پزشکی ایشان ــ دکتر میلانی، دکتر زرگر و دکتر منافی ــ به مرور خاطرات خود از ششم تیر 1360 پرداختند. آنچه میخوانید روایتی است کوتاه از این نشست. - اصلا اون روز مسجد یه جور دیگه بود... و اشک، چنان سر میخورد توی صورتش که هر چهقدر هم لبش را بگزد؛ نمیتواند کنترلش کند... سرش را تکان میدهد و به "حاجیباشی" نگاه میکند، او هم سرش را انداخته پائین و با دست اشکهایش را میچیند. "پناهی" به دادش میرسد و ادامه میدهد: ــ مردم اول روی زمین دراز کشیدند و بعد هم به سمت در هجوم بردند، من اسلحهام را از ضامن خارج کرده بودم، تا برگشتم سمت جایگاه دیدم ــ بغضش را فرو میخورد ــ "آقا" از سمت چپ به پهلو افتادهاند روی زمین! داد زدم: حسین! "آقا"... تا برسم بالای سر "آقا"، "حسین جباری" تنهایی "آقا" را بلند کرده بود و به سمت در میرفت... "جوادیان" که هنوز صورت گردش سرخ سرخ است، فقط سرش را به طرفین تکان میدهد و حتی چشمهایش را هم از ما میدزدد. "حیاتی" اما ماجرا را اینگونه ادامه میدهد: ــ هرطور بود راه را باز کردیم و خودم برگشتم پشت تریبون، ضبط صوت مثل یک دفتر 40برگ از وسط باز شده بود. با ماژیک قرمز هم روی جداره داخلیاش نوشته بودند: "اولین عیدی گروه فرقان به جمهوری اسلامی!" *** حاجیباشی یکدفعه نگاهش را از زمین میکند و بلندتر میگوید: توی ماشین همهاش به این فکر بودم که اگر اتفاقی بیافته، مردم به ما چی میگن؟! و دوباره باران، حرفهایش را خیس میکند. "جوادیان" ادامه میدهد: از جلوی یک درمانگاه گذشتیم که گفتم: "حسین! برگرد... درمانگاه ..." پنج نفری وارد درمانگاه شدیم، همه هول برشان داشته بود، یک نفر غرق خون توی آغوش جباری، 3 نفر هم با لباس خونی و اسلحه دنبالش... اولین دکتری که آمد و نبض آقا را گرفت، بیمعطلی گفت: دیگه کار از کار گذشته و رفت... پرستاری جلو آمد و گفت: "ببرینش بیمارستان بهارلو؛ پل جوادیه!" به سرعت دویدیم سمت ماشین. پرستار هم همراهمان شد، با یک کپسول اکسیژن که توی ماشین نمیرفت و بچهها روی رکاب در عقب گرفتنش تا بریم بیمارستان بهارلو... توی مسیر بیسیم را برداشتم و : - حافظ هفت! مرکز... مرکز! موقعیت پنجاه - پنجاه... (پنجاه - پنجاه موقعیت آمادهباش بود) بعد گفتم: مرکز! حافظ هفت مجروح شده! دوباره همه با هم ساکت شدند... انگار همین دیروز بوده، همین دیروز که از توی ماشین اعلام میکنند به دکتر فیاض بخش، دکتر زرگر و ... بگوئید از مجلس خودشان را برسانند، بیمارستان بهارلو. ماشین از در عقب بیمارستان وارد محوطه میشود. برانکارد میآورند. آقا را میرسانند پشت در اتاق عمل. دکتری که از اتاق عمل بیرون میآید؛ نبض را میگیرد و با اطمینان میگوید: "تمام کرده!" اما... اما دکتر فاضل که آن روز اتفاقی و برای مشاورهی یکی از بیماران در بیمارستان بهارلو حضور داشته، خودش را به اتاق عمل میرساند و دستور آماده سازی اتاق عمل را میدهد. *** ــ شهید بهشتی به من خبر داد. تازه رسیده بودم منزل. پیکانم را سوار شدم و راه افتادم. به محض رسیدن، دکتر محجوبی گفت نگران نباش، خون را بند آوردم. و من آماده شدم برای جراحی. دکتر زرگر ادامه میدهد: "رگ پیوندی میخواستیم، پای راست را شکافتیم. رگ دست راست و شبکه عصبیاش کاملا متلاشی شده بود. فقط توانستیم کمی جلوی خونریزی را بگیریم و کمی هم پانسمان کنیم. تصمیم بر این شد که آقا را ببریم بیمارستان قلب." دکتر میلانی هم که مثل دکتر زرگر تمام موهای سرش سفید شده، غرق روزهای تلخ دهه 60 شده است، آرام و با تامل تعریف میکند: ــ جراحت خیلی سنگین بود، سمت راست بدن پر از ترکش و قطعات ضبط صوت بود، حتی یکی از ترکشها زیر گلوی آقا جا خوش کرده بود. قسمتی از سینه ایشان کاملا سوخته بود! یکی دو تا از دندهها هم شکسته بود. دست راست هم کاملا از کار افتاده بود و از شدت ضربه ورم کرده بود. استخوانهای کتف و سینه کاملا دیده میشد. 37 واحد خونی و فراوردههای خونی به آقا زده بودند که خود این تعداد، واکنشهای انعقادی را مختل میکرد... دو سه بار نبض آقا افتاد و چند بار مجبور شدیم پانسمان را باز کنیم و دوباره رگها را مسدود کنیم... خیلی عجیب بود، انگار هیچ چیز به ارادهی ما نبود... و دکتر منافی چشمهایش را روی هم میگذارد و آن روزها را اینگونه از پشت پرچین خاطرات ماندگارش بیرون میریزد: "مردم بیرون بیمارستان صف کشیده بودند برای اهدای خون. رادیو هم اعلام کرده بود جراحت به قلب آقا رسیده، عدهای توی محوطه جلوی اورژانس ایستاده بودند و میگفتند میخواهیم "قلبمان" را بدهیم... با هلیکوپتر، آقا را رساندیم بیمارستان قلب. لوله تنفس داشتند و تا بیمارستان دو بار مونیتور وضعیت نبض، خط ممتد نشان داد... عمل جراحی 3 ساعت طول کشید و آقا به بخش "آی سی یو" منتقل شدند. شب برای چند لحظه به هوش آمدند...کاغذ خواستند تا چیزی بنویسند... کاغذ که دادیم با دست چپ و خیلی آرام و با دقت چند کلمه را به زحمت کنار هم چیدند: - همراهان من چطورند؟ *** چند روز بعد که دیگر مطمئن شده بودیم، دست راست کاملا از کار افتاده است، از تلویزیون آمدند تا گزارش تهیه کنند، یک ساعتی معطل شدند تا آقا به هوش بیایند، وقتی پرسیدند که حالتان چطور است؟ این پاسخ را گرفتند: بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت / سر خُمِّ می سلامت، شکند اگر سبویی *** و حالا که 25 سال از آن روز تلخ گذشته، شاید شیرینی عیدی گروهک فرقان بیشتر خودش را نشان میدهد که به قول "خسروی وفا" هر وقت در حزب جلسه بود، آقا آخرین نفری بود که از حزب خارج میشد "و فردای آن روز هفتم تیر بود... حالا شاید بهتر بشود فهمید چرا سالهاست ضربان قلب این مردم میگوید: "دست" خدا بر سر ماست... این دست، رنگ خدا را دیده و طعم بهشت را چشیده، سوغات یک سفر غیبی به آن سوی ابرهاست که پیش رهبر مانده تا به قول دکتر میلانی: "با دست موعود بیعت کند..." *** صدای اذان یعنی شوق پرواز در آسمان آبی نماز. خودمان را به نمازخانه میرسانیم، این گروه آشنای قدیمی، صف اول و دوم نماز میایستند... رهبر که میآید مثل پروانههای حرم رضوی که در بهار گرد زائر حضرتش بیقراری میکنند، دور آقا حلقه میزنند. دکتر میلانی زودتر از باقی خودش را به آقا میرساند و همینطور که با چشم خیس به دست آقا خیره شده، دست رهبر را میبوسد و غرق آن نگاه پدرانه میشود... و چه خندهی شیرینی بر لبهای رهبر نقش بسته، خیلی وقت بود این جمع سالهای جوانی را یکجا ندیده بود... چه غافلگیری لذت بخشی. [ پنج شنبه 88/4/4 ] [ 4:1 صبح ] [ دازاین ]
بسم الله سلام
1. اضطراب حاکم بر بچه ها تا زمانی که حضرت آقا(حفظه الله) شروع به صحبت کردن از سیمای همه پیدا بود از جمله خود حقیر سراپا تقصیر . 2. اینقدر بود که تحمل نکردیم از تلویزیون خطبه ها رو ببینیم ، پس جمع شدیم و با اتوبوس رفتیم تهران ، مصلی دانشگاه . 3. شلوغ بود و طبق رسم مالوف باید قمی بودن خودمون رو ثابت میکردیم ، سخت بود اما تا دم در مصلی رفتیم . 4. خیلی ها مادران نگرانشون شیرشون رو بر اونها حرام کرده بودند اگر با ما میامدند پس عذرشان موجه بود . 5. و بالاخره آقا شروع کرد : نحمده و نستعینه و ... ، تموم که شد بهت همه ی بچه ها رو گرفته بود . 6. تصور اولیه ما از سخنان حضرت آقا شاید کمی اشتباه بود پس دوباره و سه باره خطبه ها رو گوش کردم و اینبار روی تک تک جملات فکر . 7. متن پیش رو حاصل تفکرات مذکوره است ، برداشتی ست آزاد از بیانات معظم له . : معمولا خطبه اول بار سیاسی ندارد ، و بیشتر به مسائل اخلاقی پرداخته میشود ، اینبار داشت مهم تر از همیشه هم بود پس نکته اول اینکه تمام بیانات رهبری رو در سایه خطبه اول ببینید مخصوصا جریان صلح حدیبیه و کوتاه آمدن پیامبر(ص) و نزول سکینه الهی در قلوب مومنین . فکر میکنم نیاز به توضیح بیشتر نباشد . اما بخشی از سخنان رهبری مستقیما به جریان مخالف دولت و افرادی مثل میرحسین موسوی و مهدی کروبی بازمیگشت . آقا فرمودند دشمن خط بی اعتمادی به انتخابات را از قبل دنبال میکرد و میگفت تقلب میشود به دوستان گفتم این حرف را تکرار نکنید ! مشخص است که چه کسی قبل از رای گیری و بعد از آن و حتی بعد از سخنان رهبری این خط را دنبال کرد ، آقای موسوی با شما هستم ! حضرت آقا هنگامی که به نام بردن از نامزدها و سوابقشون برای اثبات این مسئله که همگی در داخل نظام هستند پرداختند هرکدام را با تعبیرات ذکر کردند ، خود تعابیر گویای نظر رهبری هست : احمدی نژاد ، رئیس جمهور خدوم، پرکار، زحمتکش، مورد اعتماد موسوی ، نخست وزیر رهبری کروبی ، دو دوره رئیس مجلس رضایی ، از فرماندهان جنگ ایشان تاکید فرمودند بعد از ذکر این تعابیر که بعضی از افراد را برای خدمت به کشور مناسب تر میدانم و با تمام نظرات این آقایان موافق نیستم ! ایشان در مقام ذکر نکات مثبت مناظرات فرموند که این مناظرات نشان دهنده مواضع صریح کاندیداها بود (پیشنهاد میکنم دوباره مناظرات را ببینید ) اما زمانی که میخواستند از نکات معیوب مناظرات نام ببرند : سیاه نمایی وضع موجود به شکل افراطی سیاه نمایی دوره های قبل طرح اتهامات اثبات نشده بی انصافی نسبت به این دولت بی انصافی نسبت به دولتهای دوران 30 ساله البته ایشان اضافه کردند در این عیوب هر دو طرف شریک بودند . توجه به سخنان معظم له روشن کننده نکته ی جالبی بود و آنهم اینکه ایشان در تمام طول خطبه ها از دو طرف نام میبردند نه از 4 طرف تو خود حدیث مفصل بخوان ! از دیگر انتقادات ایشون نسبت به تبلیغات و نطق های انتخاباتی : صریح ترین توهین ها نسبت به رئیس جمهور شد نسبت های خلاف ، دروغ گویی ، رمالی و خرافاتی دادن به رئیس جمهور درست کردن کارنامه های جعلی برای دولت ( فکر نکنم منظورشون آقای موسوی بوده باشه !!!) اما حضرت آقا نسبت به دولت هم به دلیل کم رنگ کردن کارنامه 30 ساله انتقاد کردند . مسئله ی مهم و جنجالی خطبه ها انتقاد ایشون از اسم بردن از اشخاص نظام بود که متوجه آقای احمدی نژاد میشد . البته ایشون اضافه کردند که کسی این آقایون(هاشمی و ناطق نوری) رو متهم به فساد مالی نکرد و راجع به بستگان باید اثبات شود و نباید قبل از آن رسانه ای میشد . نکته ی حایز اهمیت اولا این بود که ایشون حرفای دکتر در مناظره رو رد نفرمودند و مضافا بر این همونطور که بعد از این میخوانیم بر اختلافات دکتر و هاشمی صحه گذاشتند اما از ذکر نام این افراد گله فرمودند . نکته ی دوم اینکه حساب هاشمی رو از بستگانش جدا کردند و راه رو برای رسیدگی به تخلفات اونها باز کردند . اما مسئله ی بعدی عباراتی بود که رهبری در مورد هاشمی و ناطق به کار بردند : در مورد هاشمی فرمودند ، ایشون از مبارزین قبل از انقلاب بودند ،از پیگیرترین مبارزین بودند ، قبل از انقلاب اموالشون رو در راه نهضت خرج میکردند ، بعد از انقلاب هم در کنار امام در صحنه های مختلف حضور داشتند ، چند مرتبه تا مرز شهادت پیش رفتند ، 8 سال رئیس جمهور و رئیس مجلس بودند ، بعد از امام در کنار رهبری بودند ، موردی نداریم که ایشون از نظام برای خودش اندوخته ای درست کرده باشد . بعد از اون فرمودند که با هاشمی اختلاف نظر دارند و هاشمی هم با احمدی نژاد از همان اول در زمینه سیاست خارجی ، مسائل فرهنگی و عدالت اجتماعی و البته نظر من به نطر رئیس جمهور نزدیک تر است ! چند نکته به نظرم رسید در این مورد . متاسفانه سایت ها و روزنامه های مخاف دولت طوری فضا را درست کرده اند که گویی رهبری با تمجید و تجلیل از هاشمی او را از تمام موارد مبری کرد و احمدی نژاد و اطرافیانش رو که از هاشمی و اطرافیانش انتقاد میکردند تخطئه کرد ! در حالی که اصلا اینطور نیست ! اولا حضرت اقا تمام تعابیری که درباره هاشمی به کار بردند مربوط به گذشته و سوابق مبارزاتی ایشون بود که ما هم منکر اون نیستیم . دوما اختلافات احمدی نژاد و هاشمی و نظر خودشون رو بیان کردند که نشون میده حرف احمدی نژاد درسته . ثالثا بر خلاف تعابیری که در مورد مخالفین دولت داشتند و رسما اونها رو به دورغ گویی متهم کردند اصلا یه همچین تعبیری راجع به دکتر نداشتند و فقط از برده شدن اسامی ناراضی بودند . در هر حال توجه دقیق به نوع تعبیرهای رهبری راجع به هاشمی و مفهوم اونها به دور از جوزدگی نشون میده که ایشون هیچگونه تاییدی راجع به وضع فعلی گفتمانی و تفکری و جبهه بندی هاشمی نکرند بالعکس از سخنان ایشون بوی مخالفت های جدی هاشمی هم می آمد . (تا این لحظه که این یادداشت رو مینویسم هنوز هاشمی حرفی نزده است این یعنی چه ؟) درباره ناطق هم که ایشون رو از شخصیت های خدوم نظام معرفی کردند همین ! بر عکس هاشمی که راجع به وضعیت مالیش اظهار نظر کردند در مورد ناطق اینطور نبود !! ( ناطق در نامه ای بعد از تشکر با تعیین تکلیف برای رهبری در مورد حمایت از شخصیت های نظام خیلی چیزها رو مشخص کرد ) نکته ی جالب بینابین سخنان ایشون این بود که فرمودند که بعد از مناظره من به رئیس جمهور تذکر دادم چون میدانستم ایشون ترتیب اثر میدهد ! شما فکر میکنید منظور رهبری از گفتن این نکته چیست ؟ نکند بقیه حتی به تذکر رهبری ترتیب اثری نمیدهند ؟! ( به بیانیه موسوی دوباره نگاه کنید ) ایشون در فراز دیگری از سخنانشان فرموند که اگر فساد در نظام نمیبود که آن فرمان 8 ماده ای را نمیدادم و با فساد هر کجا که باشد باید مبارزه کرد ( فرمان مذکور متعلق به زمان دولت قبلیست ) انتقاد دیگر ایشون به موسوی و آمارهایش مربوط به آمار فساد اداری بود که ایشون فرمودند که نباید به استناد فلان مرجع صهیونیستی نظام رو به فساد متهم کنیم این مطلقا درست نیست ! ایشون همچینین در انتقاد دیگری فرمودند اینکه مسئولین رو متهم به فساد کنیم کار درستی نیست . اما راجع به انتخابات و ادعای تقلب : برخی دشمنان سعی در مشکوک جلو دادن انتخابات دارند ! نمی شود در انتخابات دست کاری کرد و جمهوری اسلامی اهل خیانت در آراء مردم نیست ! اگر کسی مستندی دارد ارائه دهد و رسیدگی فقط از مجاری قانونی . فرمودند بنده زیر بار بدعت های غیر قانونی نمی روم ! ( فکر نکنم منظورشون کمیته به اصطلاح صیانت از آرائه و کمیته به ظاهر حقیقت یاب محتشمی پور باشد ؟! ) اما بخش پایانی و طوفانی خطبه ها خطاب به سردمداران اغتشاش : چه بخواهند و چه نخواهند مسئول خونها و خوشونت ها آنهایند ! جواب این کشته ها را چه کسی میدهد ؟ اگر خاتمه ندهید مسئولیت تبعات آن با شماست ! (فکر میکنید روی خطاب رهبری با چه کسانیست ؟) به دوستان توصیه کردم بر خودتان مسلط باشید و دستهای دشمن را ببینید . (یادتان هست که احمدی نژاد ترتیب اثر میداد این دوستان را نمی دانم چرا گوش نمیدهند ؟!) آخرین وصایای امام را به یاد بیاورید ! قانون فصل الخطاب است ! پای صندوق ها باید معلوم شود مردم چه میخواهند نه کف خیابان ها ! زور آزمایی خیابانی ضربه به اصل مردم سالاریست ! ( البته این حضرات مردم را تا جایی میخواهند که منافعشان اقتضاء کند !) این غلط است که از این تجمعات به عنوان اهرمی بر علیه دولت استفاده شود ! این اشتباه محاسبه است ! تن دادن به مطالبات زیر فشار شروع دیکتاتوریست ! ( آن وقت چه کسی دیکتاتور است ؟) عواقب این حوادث متوجه فرماندهان پشت صحنه است و اگر نیاز باشد مردم به موقع آنها را خواهند شناخت !! اگر کسانی بخواهند راه دیگری بروند من دوباره خواهم آمد و با مردم صریح تر از این صحبت خواهم کرد !!! بخش پایانی سخنان معظم له هم راجع به رسانه های خارجی بود که از آن میگذرم . اما 2 نکته در انتها که شاید خالی از فایده نباشد : رهبری در طول سخنرانیشان 17 بار از شخص رئیس جمهور ، مجموعه دولت و مواضع آن دفاع کردند در مقابل 4 مرتبه نسبت به دولت انتقاد کردند که شرح آن گذشت . بازهم تکرار میکنم که آنچه در خطبه دوم گذشت را در سایه بیانات حضرت آقا ( حفظه الله ) در خطبه اول ببینید . مشروح سخنان رهبری به همراه دسته بندی یه دوست عزیز رو هم در اینجا میتوانید بخوانید . این یادداشت برداشت شخصی حقیر بود . پی نوشت : موسوی با دادن بیانیه اخیرش عملا سقوط خود به سرنوشتی شبیه بنی صدر را تسریع کرد . اللهم العجل عواقب امورنا خیرا سکوت هاشمی در پی اغتشاشات اخیر و همچنین شدت گرفتن تحرکات مسلحانه بسیار سوال برانگیز است . العاقبه للمتقین والسلام علی من التبع الهدی
[ دوشنبه 88/4/1 ] [ 1:23 صبح ] [ دازاین ]
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |