سلام . علي جان تو پست قبل نوشته بودي كه سؤال طرح مي كني ولي من نفهميدم كه بايد به چه سؤالي تو اين پست پاسخ بدم . به هر حال من مثل تو به نيمه خالي ليوان فكر نمي كنم .
1- اساس هر دگرگوني و پيشرفت و تكاملي رو يه شكست تشكيل ميده كه بر پايه ي جهل رخ داده .
2- انسان فقط زماني مي تونه فرهيختگي خودش رو تحقق بده كه دايره ي مجهولاتش رو گسترش بده .
3- آين آگاهي بر جهل و خطاست كه مايه تحريك ذهن و تحرك جسم ميشه .
4- پروراندن يعني فراهم كردن زمينه اي براي نمايان شدن توانايي ها و جرأت آموزي در خطاپذيري و نه خطا گريزي .
كارل پوپر در كتاب ( در جستجوي ناتمام) خودش مي نويسه : دانش ما فقط علم به جهل است و علم تنها دايره ي جهل رو وسيعتر مي كند .
ميدوني كه اضداد مكمل همند و گاهي يكي مطلوبه و ديگري منفور . ولي به هرحال وجود اولي در گروي وجود دوميه . وجود معرفت در وجود جهل خلاصه ميشه و بدون اون ناشناخته است .
به اين موضوع فكر كن : اگه جهل نبود ، پس معرفت هم مفهموي ناشناخته داشت و ما معرفت رو نمي شناختيم . پس نسبت به معرفت جاهل بوديم و اين محال و اجتماع نقيضينه .
البته من به ستايش جهل نمي پردازم ولي حقايقي رو گفتم كه كمتر مورد توجه هستن .