ادامه نظر پاييني ...
حالا از يه بعد ديگه به قضيه نگاه مي كنيم . باز هم براي همه تو زندگيشون خيلي اتفاق افتاده كه بر سر يه موضوعي گيج و گنگ مي مونن و خيلي دوست دارن كه بدونن واقعيت چيه . همين موقع هست كه شروع مي كنيم به تحقيق و پرس و جو از افرادي كه به لياقت و شايستگي اونا اعتماد داريم (و نه از نانوايي محل!) . مي ريم پيش همون كسي كه تو نظر قبل در فرض قبل حرفش رو با جديت تمام رد كرديم . البته تو اين فرض هيچ بحثي از قبل با اون نداشتيم و براي اولين بار است كه با هم صحبت مي كنيم . وقتي كه پاي صحبت هاي اون مي شينيم و مي بينيم كه كاملاً داره درست ميگه ، (درست مثل فرض قبل كه مي دونستيم داره درست ميگه) ، اينبار گوش جان به حرفاش مي سپاريم و تصورات اشتباه خودمون رو اصلاح مي كنيم .
خوب يه تنيجه گيري از بحثي كه راه انداختم بكنم .
به دو دليل اين مطالب رو گفتم . يكي اينكه جواب اين پستت رو داده باشم . ببين تو نوشتي كه واقعاً دليل اين موضع گيري بي جا چيه ؟
اين موضع گيري بي جا بستگي به شرايطي داره كه دو طرف در اون جو دارن با هم صحبت مي كنن . در شرايط نظر پايين فردي كه تصور اشتباهي داشت به نا خواست به بحث كشيده مي شد و اصلاً مايل به دونستن حقيقت نيست و درسته كه در ضمن صحبتاشون پي به اشتباه خودش مي بره ولي قبول نمي كنه !
ولي فردي كه در فرض دوم تصور اشتباهي داشت چون واقعاً مايل به دونستن حقيقت بود ، اون رو مي پذيرفت و تصور غلط خودش رو اصلاح مي كرد .
البته اين صرفاً نظر منه و ممكنه بقيه نظر ديگه اي داشته باشن .
دليل دوم نتيجه گيري در نظر بعد ...