بزن باران بهاران فصل خون است!
بزن باران بهاران فصل خون استبزن باران که صحرا لاله گون استبزن باران که به چشمان يارانجهان تاريک و دريا واژگون است!
بزن باران که دين را دام کردند!شکار خلق و صيد خام کردند!بزن باران خدا بازيچه اي شد!که با آن کسب ننگ و نام کردند!
بزن باران به نام هرچه خوبيستبه زير آوار گاه پايکوبيستمزار تشنه جويباران پر از سنگبزن باران که وقت لاي روبيست!
بزن باران و شادي بخش جان رابباران شوق و شيرين کن زمان رابه بام غرقه در خون ديارمبه پا کن پرچم رنگين کمان را!
بزن باران که بي صبرند ياراننمان خاموش! گريان شو! بباران!بزن باران بشوي آلودگي راز دامان بلند روزگاران!