• وبلاگ : پرسشكده
  • يادداشت : توضيحاتي پيرامون يك نامه
  • نظرات : 1 خصوصي ، 3 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    جالب بود وقتي برگشتم بروجرد از پدرم پرسيدم شما كه اون زمان ارتشي بوديد و صد در صد براي خوابوندن شورش ها مي فرستادنتون از اين قضيه خبر داري يا نه ؟

    جواب بابام خيلي جالب بود . گفت من نمي دونم راسته يا نه ولي يه موسوي نامي داشتيم كه زمان شاه خون مردم رو كرده بود توي شيشه و انقلاب كه شد گرفتنش و چون نفوذ داشت اعدامش نكردن ولي مدرك ليسانسش (اون زمان!) رو باطل كردن و از ارتش اخراج شد و به يه داهات تبعيد شد و هفته اي 2 بار بايد خودش رو معرفي مي كرد . گفت سه سال بعد ديديم توي پاديگانه و يواش يواش گفتن مي خواد برگرده ركن و بعدش هم گفتن توبه كرده و برگشت سر كارش !

    بابام گفت بعد از يه مدت شد فرمانده دژباني شهر و باز شروع كرد عوضي بازي . گفت پدر هركه كه زمان انقلاب دستگيرش كرده بود رو در آورد و همه رو با يه جرمي كه ما از شنيدنش شاخ در مي آورديم مي انداخت زندان و با زنشون ازدواج مي كرد !!!

    آخرشم زن يكي از قربانيهاش!!! وقتي خواب بوده يواشي تو رخت خوابش بنزين ميريزه و آتيشش مي زنه !

    حالا به نظر تو حكم كميته اي ها (البته نه همشون) شرعي بوده ؟