سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پرسشکده

با فروپاشی جهانی که بر ایدئولوژی‌های سیاسی بنا شده است، فطرت دینی ظهور خواهد کرد و فردای جهان را مردان و زنانی خواهند ساخت که برای ایمان خویش می‌جنگند...

امام خمینی

ایران

حزب الله

فلسطین

ترکیه

تونس

مصر

بحرین

یمن

ملت اسلام

 عصر تمدن غرب و سیطره روح سرمایه داری بر بشر به پایان رسیده و عالم در محاصره حقیقت است ...

سید مرتضی آوینی


[ جمعه 90/7/29 ] [ 2:0 صبح ] [ دازاین ]

بسم الله

سلام

آقا ما دوساله مان شده است ، هیچ بنی بشری نمی گوید آهوتان به چند ؟!

این همه در این دوسال به تعالی فرهنگ و سیاست مملکت منفعت تزریق نمودیم کم است ! دیگر چه میخواهید از این جان خسته ؟

هان ؟

تبریک بگویید دیگر مردیم از بس کسی اینجا نظر نگذاشت میخوانید اقلا اجرتش را هم بدهید ، صلواتی ، قربانی ، نظری چیزی !

دهه !


[ چهارشنبه 90/7/27 ] [ 12:23 عصر ] [ دازاین ]

 

نصیحت الطلاب

دانشگاه نیز همانند سایر محیط های اجتماعی پر است از بیماری های ریز و درشتی که برخی به چشم می آیند و ما را به فکر درمان می اندازند و برخی دیگر نه تنها دیده نمی شوند بلکه در بسیاری موارد حسن این محیط محسوب می شوند . و حقیر اینبار در پی بیان یکی از همین مرض های دانشگاهی است ؛

بیماری که تعبیر دانشگاه زدگی شاید عنوان مناسبی برای آن باشد !

منظورم از دانشگاه زدگی یک حالت روانی اخلاقی است که بعد از ورود افراد به دانشگاه و در برخورد با عناوین استاد و دانشجو و دکتر و متخصص و ... ایجاد می شود . حالتی که هرچند ریشه در ساختارهای معیوب نظام آموزشی ما دارد و از همان سالهای دبستان به جان کودکان تزریق می شوند اما اوج این تفرعن پوچ و بی مایه در دانشگاه و البته در سطوح بالاتر آن اتفاق می افتد .

احتمالاً تلقی شما بعد از خواندن این دو پراگراف از مصادیق این وضعیت همان همکلاسی های ردیفِ اول نشین ِ همیشه حاضر و آماده ی ِ محبوب اساتید باشد که هرچند تلقی نادرستی نیست و این بندگان خدا بیش از سایرین گرفتار اتمسفر بیمار دانشگاه شده اند اما همه ی ماجرا همین نیست !

زندگی دانشجویی عموماً و زندگی این قشر درس خوان ِ مثبت علی الخصوص گویا تلازمی ذاتی یافته است با کناره گیری از تمام تحولات سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی و حتی به شکل ناباورانه ای علمیِ محیط پیرامونشان !

این متخصص نماهای به واقع بیمار غافل از آنکه اساساً علم در معنای حقیقی خویش می بایست ناظر به نیازهای جامعه سامان پذیرد ( این عبارت متضمن بحث های عمیق فلسفه علم است و با تلقی های موجود هرچند نه در ظاهر در باطن بسیار متفاوت ) در گوشه خوابگاهها ( و بعد از آن در اتاق های اعضای هیئت علمی ! ) به بلع تئوری های پیش ساخته مغرب زمین مشغولند بی آنکه حتی توان هضم آنچه می بلعند در آنها موجود باشد ! مَثل جامعه علمی ما مثل انبانی ست که هر لحظه بزرگ تر و بزرگ تر می شود اما در این سیکل افزایش فارع التحصیلان و کتب و مجلات به اصطلاح علمی هیچگاه کسی در پی یافتن پاسخی برای این سوال بر نیامده است که این همه برای چه ؟!

و این سوال اگرچه بسیار ساده انگارانه و شاید ابلهانه می نماید در صورت تامل در آن ، پرده از بسیاری ناکامی های چند دهه اخیر مملکت ما و جهان به اصطلاح سوم بر میدارد !

جهان سومی که تشنه ی دست آوردهای تکنولوژیک تمدن غرب بوده،  به سیر تولید آن حتی توجهی ندارد و در بهترین صورت کارخانه مونتاژ صنایعی می شود که با خاک فرهنگی و اجتماعی و اقتصادیش کوچکترین نسبتی ندارد !

دانشگاه اگرچه در وهله اول محلی برای کسب و تولید علم است اما نکته مغفول مانده اینجاست که این کسب و تولید می بایست ناظر به جامعی باشد که دانشگاه در پی رفع نیازهای اوست . پس انتظار بیجایی نیست که از دانشجویان و اساتید بخواهیم نه تنها بیش از پیش به فلسفه و مبادی و مبانی علومی بیندیشند که می آموزند و می آموزانند بلکه فعالانه در تحولات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و... جامعه شان مشارکت کنند تا در مقام عضوی از جامعه به تئوری پردازی دست بزنند و نه به عنوان وصله ای جدا افتاده که در عوالم ذهنی خویش برای هیچ سخن می گوید !

 


[ شنبه 90/7/23 ] [ 4:32 عصر ] [ دازاین ]

 

از سرازیری کوچه ها عبور می کرد و می گذاشت نسیم شانه های خمیده اش را نوازش کند
و شاید هم کمی با موهای سپید و نازکش بازی
صدای کشیده شدن کفش هایش تمام کوچه را پر کرده بود
و خاطرات غبارگرفته اش نفس هایش را به شماره انداخته بود
چه قدر زود دیر شده بود
و فاصله ها به اندازه ی دنیایی از رویاهای کوچک و بزرگش عمیق
این ثانیه های کند و پیر از جانش چه می خواستند
که هر روز تن نحیفش را به سمت مزار عزیزترینش می کشاندند و
جانش را نمی ستاندند
باید دوباره با دستهای لرزانش چشم های خسته اش را از اشک می تکاند
و در کورترین نقطه ی جهان لختی آرام می گرفت
و دوباره فردایی دیگر
وتنهایی
سکوت
انتظار!

                                                    

پ.ن : به بهانه ی 9 مهر روز جهانی سالمندانی که هرگز درکشان نکردیم!

بی ربط نوشت : اسباب کشی کردیم آمدیم اینجا ... کنار همسر عزیزمان!

بی ربط نوشته هایمان را امید است تحمل کنید!

 


[ یکشنبه 90/7/10 ] [ 11:4 عصر ] [ کودکی به خط سالهای هزار و سیصد و انار ]
درباره وبلاگ

مدیر وبلاگ : دازاین[181]
نویسندگان وبلاگ :
کودکی به خط سالهای هزار و سیصد و انار
کودکی به خط سالهای هزار و سیصد و انار (@)[7]


قوى باشید، احساس ضعف نکنید، به خدا متکى باشید، «اشدّاء على الکفّار رحماء بینهم» باشید، و اگر با هم بودید، هیچ‌کس نمى‌تواند به شما آسیبى برسان ! وصایای امام خمینی در بیمارستان به امام خامنه ای ...
موضوعات وب
امکانات وب
بازدید امروز: 16
بازدید دیروز: 12
کل بازدیدها: 248507