پرسشکده |
بسم الله فاطر تصور مکنید آنچه مرز حقیقی میان حق و باطل است چیست ؟ چه قوه و مرجعی توان و صلاحیت انجام این تحلیل و تصمیم خطیر که بی شک مهم ترین و سرنوشت سازترین گردنه زندگی بشر است را دارد ؟ عقل ، حس ، وحی ، غریزه ، ... ؟ البته این سوال از ابتدای هبوط آدم از بهشت عدن بر روی زمین مطرح بوده و تا ظهور مصلح کل و شاید تا روز واپسین هم مطرح باشد و من هم در این وبنوشت کوتاه نه قصد پاسخ قطعی به این پرسش بنیادین را دارم و نه ادعای یافتن راه درست حقیقت ، آنچه می خوانید پاسخ بشری جائزالخطاست به این سوال : قبل از پرداختن به پاسخ خویش به ذکر نمونه هایی از آنچه نحله ها و مکتب های فکری به عنوان جواب به این پرسش گفته اند می پردازم : گروهی مانند پراگماتیسم ها معتقد به اصالت عمل هستند ؛ راسیونالیسم ها عقل را اصیل و مبنا می دانند ؛ پوزتیویسم ها تجربه را شاقول و محک حقیقت می خوانند ؛ گروهی دیگر لذت و شهوات را مرز میان درست و نادرست می دانند ؛ مکاتب عرفانی و شبه عرفانی (عرفان حقیقی مقصود نیست ) کشف و شهود را راه یافتن حقیقت عنوان می کنند ؛ اهل حدیث و اخباریون صورت و ظاهر آیات و روایات را راه حقیقت می پندارند و دهها و شاید صدها مکتب و مذهب فکری و فلسفی و ... دیگر که هریک طریقی را برگزیده و به پندار خویش راه حقیقت را پیش گرفته است . آنچه در این میان به عنوان اعتقاد خویش مطرح میکنم ترکیبی است از تمام و شاید گروهی از این اعتقادات با مبنایی کاملا متفاوت . پیش از توضیح به نقد برخی از این نظریات در چند سطر می پردازم : آنان که پیرو مکتب اصالت عمل هستند قطعا فراموش کرده اند که چه بسیار عقایدی بود که در عمل درست به نطر می رسیدند و در کوتاه مدت مفید واقع می شدند اما زمان نادرستی آنها را به اثبات رسانیده خط بطلانی بر آنها کشید . آنچه عقل خوانده میشود (در مکتب راسیونالیسم ) چیزی بیش از عقل خودبنیاد اعداد اندیش دکارتی نیست که صرف نظر از اختلافات بنیادین با ادیان الهی نه تنها از درک و تحلیل مسائل ماورائی و روحانی عاجز است بلکه در ساحت ناسوتی بشر نیز موفق ظاهر نشده نتیجه ای جز حرمان و عصیان در پی نداشته است و گواه ما بر این ادعا وضع کنونی عالم بعد از 500 سال سلطه ی بی چون و چرای راسیونالیسم دکارتیست . و اما درباره ی آنان که اصالت را به لذت وغرایز میدهند سخن بسیار رفته و من تنها برای روشن شدن اشکال این نوع تفکر شما را به تحقیقی پیرامون وضع فرهنگی و اجتماعی بشر در دو سوی عالم ارجاع میدهم تا آنان که در پی حقیقتند خود بر این مطلب آگاهی یابند . و اما آنچه امروز بعد از تمام این نظریات ادعای دستگیری بشر واخورده ی قرن بیست یکم را دارد و او را به خویش می خواند و مانند قارچ هر روز و به شکلی نوین از جای جای عالم سر بر می آورد که نتیجه ای جز انزوا طلبی ، رکود ، رخوت و گاه شهوت روانی بی حد و حصر و افسار گسیخته بشر نداشته است ؛ آری آنچه عرفان پست مدرن می خوانیمش . و راه حقیقت که از درون این پرتگاههای ضلالت و گمراهی عبور کرده انسان را به لقاء الله می رساند . آنچه بدرستی مرزهای باریک حق و باطل را نمایان ساخته و دور از آفت های گونه گون تمام این جریانات دست بشر را به دستان خدا می سپارد . محکی که نه عقل اومانیستی خودبنیاد است و نه تجربه ی پوزیتیویستی بلکه ودیعه ای است خداداد که در نهاد پاک آدمی قرار گرفته است تا با امداد الهی راه را از بیراه بنمایاند . این ودیعه چیزی نیست جز فطرت الهی بشر ! گوهری اصیل که خداوند رحمان ، بشر خلیفه الله را به داشتنش کرامت بخشید تا در تنگناهای هولناک شک و تردید رهنمای انسان باشد . پس برای آنکه از گمراهی و سردگمی در این آشفته بازار عقاید و نظریات هر روزه در امان باشیم و راه صحیح را بپیمائیم چاره ای جز استمداد از فطرت الهی خویش نداریم چه آن گوهری دست ناخورده در وجود هر انسانی است . هر چند این به معنای تعطیل اعلام کردن عقل و حس و تجربه نیست که همه این ابزارها ذیل فطرت تعریف شده با محک او قابل استفاده اند و در غیر این صورت راهی جز ضلالت را نشان نخواهند داد . والسلام علی من التبع الهدی [ جمعه 87/6/22 ] [ 3:59 صبح ] [ دازاین ]
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |