پرسشکده |
بسم الله الهادی در یادداشت گذشته سوالی مطرح شد که دستمایه ی آخرین وبنوشت من پیرامون لوازم و ضروریات نحوه ی پرسیدن سوال و برخورد با پاسخ و سؤال کننده شد. یکبار دیگر سوالات را مرور میکنیم : <!--[if !supportLists]-->- چرا یک نوجوان در مقایسه با یک فرد میانسال بسیار آسان تر و با آغوش بازتر حقیقت را میپذیرد ، در حالیکه دومی احتمالا از دانش و تجربیات بیش تری برخوردار است ؟ <!--[if !supportLists]-->- چرا علی رغم وجود گوهری گرانبها همچون فطرت الهی ، انسان باز به مسیر خطا رفته و طریق ضلالت را برمیگزیند ؟ <!--[if !supportLists]-->- با وجود فطرت الهی انسانها که وجه مشترک تمامی آها محسوب میشود دیگر چه نیازی به پیامبران و پیشوایان دینی است تا انسان ها را به نیکی بشارت دهند و از پلیدی ها بر حذر دارند ؟ <!--[if !supportLists]-->- در اینصورت جایگاه وحی و لزوم وجود آن چه می شود ؟ <!--[if !supportLists]-->- در حالیکه عقل بعنوان رسول باطن در درون انسان به راهنمایی او می پردازد دیگر نیازی به وحی و پیغمبران بیشمار و حتی فطرت نیست ؟! <!--[if !supportLists]-->- و هزاران سوال از این دست که شاید ذهن شما را هم مانند من به خود مشغول داشته و صد البته که پاسخ هایی نیز برای آنها یافته باشید ... پرسیدن اینگونه سوالات نتیجه یک غفلت تاریخی به وسعت عمر نوع بشر است ؛ و آن فراموش کردن جزئی از وجود ماست که خداوند رحمان و رحیم بدان وسیله سره را از ناسره و موحد را از مشرک غربال کرده پاداشی در خور هریک به آنها میدهد . آنچه در کنار فطرت ما ودیعه ای است بی شک از جانب دوست و ماموریتی دارد تا مارا بیازماید . ودیعه ای که هم باعث گمراهی گمراهان گشته و هم نردبانیست برای صعود و تعالی عارفان ... فکر میکنم بیش از این نیازی به توضیح نباشد و همه منظور من را دریافته باشید . آری این همنشین همیشگی ، "نفس" ماست که از آن به نفس اماره بسوء نیز یاد میشود . آنچه میان آن طفل پاک و انسان معمر به ظاهر عالم تفاوت ایجاد میکند ، و آنچه رسالت رسولان و نزول وحی را ایجاب می نماید وعقل را ابزاری ناکافی برای طی طریق حقیقت می کند همین نفس است که "اعوذ بالله من نفسی" ! احساس میکنم همه ی آنچه را میخواهم بگویم دریافته اید ، آیینه فطرت ما در طول زمان و به سبب عصیان و نافرمانی ما به زنگار گناه آلوده شده توانایی خویش را برای راهنمایی از دست میدهد . اینجا بزنگاه حضور وحی و پیام آور آن است تا دستان ناتوان ما را گرفته راه و روش تهذیب نفس را به ما بیاموزد و زنگار از آینه ی دل ما بزداید تا دوباره با دلی پاک و ضمیری مطمئن به سوی خدای خویش حرکت کنیم . و بی جا نفرمود امام امت که " اگر تهذیب نباشد علم توحید هم حجاب است ، العلم هو حجاب اکبر " پس تعجب نکنید اگر می بینید و می بینیم که آنان که عالم ترند گاه بیشتر زیان دیده اند که " ان الانسان لفی خسر "جز آنان که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دهند ... و اما عقل ! موهبتی بی بدیل که در کنار دیگر نعمات و دستاویز های سبیل هدایت راه ضلالت را بر ما می نمایاند تا انسان دچار خسران نگردد. و اما عقل ! پس چگونه است که آنان که به ظاهر عاقل ترند گاه بیچاره ترند ؟ تبیین آفت های عقل مجالی دیگر می طلبد ، تنها به ذکر یک نکته و در واقع یک جرقه در ذهن شما اکتفا میکنم و آن هم این است که عقل ابزاری ثابت نیست و در دامن جوامع و تمدن های گوناگون شکلی نو به خود گرفته و به پرسش های ما پاسخ هایی به اقتضای همان تمدن و جامعه می دهد . از تفصیل بیش تر این بحث می پرهیزم و تفکر و تعمق بیشتر راجع به این مبحث را به شما وامی گذارم . [ جمعه 87/6/29 ] [ 6:20 صبح ] [ دازاین ]
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |